میبینمت و دیگر لبخند نمیزنی
خندههایمان باشد برای بعد
دستهامان خالی ،آغوشمان سرد
پروازمان باشد برای بعد
سر به زیر افکندهای همچون گلی خموش
سر به هواییمان باشد برای بعد
بی نوا تر از دل هیچکداممان نیست
ساز و نوایمان باشد برای بعد
هر شب به خواب میبینمت ،غرق در خوشی
تعبیر رویاهایمان باشد برای بعد
هر دو لنگ میزنیم با سنگهای توی کفش
همراه شدنمان باشد برای بعد
داشتم فراموشت میکردم ،دلی تپید
آرام گفت : باشد برای بعد ....
دوستدار تو بادبادک کوچک آشفته